میدونی، این روزا مردم دیگه حوصله شنیدن حرفهای تکراری رو ندارن.
شب که به خانه رفتم دیدم مادر با خط زیبایش با خودکار قرمز کنار خط آخر نوشته بود:
خرید قرص سر درد، دردت به جانم
خب؛ محرم و صفر امسال من شرایط بد اقتصادیای رو تجربه کردم. بعد از خریدن خونه و خالی شدن دست و بالم، یهو خوردیم تو اوضاع خراب بازار که هنوز هم کم و بیش ادامه داره. روزای سختی رو پشت سر گذاشتم، روزهایی که باعث شدن اولین تارهای سفید رو توی موهای سرم ببینم! زندگی بالا پایینهای زیادی داره و من با این همه ادعا تازه دارم اولینهاش رو تجربه میکنم، اولینهایی که خِرخِرهام رو گرفته بود و داشت خفهام میکرد، اما تونستم پشت سر بگذارم. این روزها که اوضاع کمی سر و سامون گرفته و کمی آرومترم دارم به این فکر میکنم دفعه بعدی که توی بحران قرار میگیرم چطوری باهاش دست و پنجه نرم میکنم و ازش عبور میکنم. روزای سخت کاری رو پشت سر گذاشتم.. روزای خوبی رو پیش رو دارم، کلی مشغله کاری و کلی سرم شلوغه.. تا بعد از فروردین که فکر کنم باز بیافتم توی بحران، اما توکل به خدا تنها راه حل عبور از بحرانهاست برای من.
آدم باید میتونست دو بار به دنیا بیاد!
یک بار زندگی کنه که تجربه کنه، یک بار زندگی کنه تا زندگی کنه.