یادتان خوش باد

جنگل شیان خاطرات زیادی را برای من زنده می‌کند. خاطراتی که نمرده‌اند، بعضی‌هایشان حتی غبار هم نگرفته‌اند. امروز دوستی به من می‌گفت تو در گذشته زندگی می‌کنی. حقیقت دارد. من در شیان قدم زدم با کسانی که خیلی دوستشان داشتم. یک وانت بود و دوستانی که پشت آن لبخند‌ها روی لب‌هایشان می‌نشست. وانت دیگری که در آن اشک‌ها ریختم. خجالت‌ها کشیدم. من دل‌تنگ تمام آن روزها می‌شوم. ها می‌کنم، با دستمال سفید رویشان را پاک می‌کنم. حواسم به تمام روزهای گذشته هست. نگاهم به آینده. دلم تنگ همه‌ی‌تان است. با اینکه شاید برای شما تفاوتی نداشته باشد اما خوشحالم که این روزها می‌بینم خوشحالید. راستی نوروز است. روزتان را تازه کنید. امسال با تمام خوبی‌ها و بدی‌هایش دارد می‌گذرد. شاید نگذارم امسال کینه از من در دل کسی بماند.

نظرات 10 + ارسال نظر
حسن 1392/12/23 ساعت 18:40 http://www.sharj10.ir

سلام دوست عزیز
وبلاگ جالبی دارین، منم به تازگی یه سایت خرید اینترنتی شارژ موبایل راه اندازی کردم، چون هزینه تبلیغات اینترنتی بالا است، برای افزایش محبوبیت سایتم تو گوگل واقعا به کمک شما نیاز دارم.
اگه لطف کنید سایت منو تو وبلاگتون با عنوان فروشگاه شارژ موبایل لینک کنید کمک بزرگی به من و خانواده ام کردین
www.sharj10.ir
شارژ خواستین سایت من یادتون نره
ممنون

خط من ثابته چیکار کنم حالا؟

بدبخ شدیم

H.K 1392/12/23 ساعت 18:54 http://pangovan.blogsky.com/

خاطرات ماندگار اند، در شعری تشبه قشنگی کرده بود خاطرات را به حلقه های سنگینی که نگاه دارنده سیگار ها به گوشه لبانی اند که زمان حال را فراموش کرده اند ، گمان کنم ترانه ای بود از "متالیکا".
فرح بخش رفته دستشویی نیستش، من برم تا نیامده.

شما و فرح بخش چی رو از هم پنهون میکنید؟

تو نیستی اون میاد اون نیست تو میای
داستان چیه خداوکیلی بگید مام بدونیم

H.K 1392/12/23 ساعت 23:11 http://pangovan.blogsky.com/

من می رم! اون میاد!
من اصلا خبر ندارم!
خودش هم اینجاست از پرسیدم او هم می گوید من هم خبر ندارم!
شاید "اسکیزو فرنی" گرفتی و به کلی این کامنت ها توهم باشند.
هیچ از خودت سوال کردی؟!
اصلا، شاید شخصی به نام من و فرح بخش وجود نداشته باشیم!

اسنادش موجوده
بگم؟!

ema 1392/12/24 ساعت 01:32

من خودم انقدر خاطره ساز شدم که دیگه هیچی از گذشته یادم نمیاد! :|
خوبه که ذهنت انقدری جا داره که گشتی بزنه ..........

داره جاهاش پر میشه ولی

پوک... 1392/12/24 ساعت 04:07

منم همینجوریم همش توگذشتم نه جوری که خداخوشش بیادا

خیلی خیلی فکرخوبیه که کینه هارو ازببن ببری سخته ولی ایشالا موفق شی

چاکریم

زندگی با خاطرات زنده سخته با نیمه جون شده شون زندگی کن (.

چشم

H.K 1392/12/24 ساعت 15:45 http://pangovan.blogsky.com/

اسناد!
کجا ست؟

تو کامنت دونی

کامنت ها رو چک کن

H.K 1392/12/24 ساعت 17:39 http://pangovan.blogsky.com/

همه را چک کردیم، هیچ چیزی وجود نداشت، اینها همه محصولات توهمات تو هستند!

باشه

سکوت 1392/12/25 ساعت 00:16

منم با خاطراتم زندگی میکنم. شاید اگه خاطراتم نبود اگه گذشته ای در کار نبود هیچ شوقی برای زنده ماندن نداشتم

راستی سللااااام :-)

خوبه... اما آینده رو بساز و نگاهت به گذشته باشه

راستی
علیک

خصوصصصصصیییی
---------------------
اینکه من/ تو و خیلی آدمهای دیگر در گذشته زندگی می کنیم فقط حالمان را خراب می کند رضا. هم حالمان و هم حالمان! باور کن که هر چه زمین خوردم در زندگی از نگاه به گذشته بوده. خوب می فهمم چه می کویی. خوب می فهمم تنهایی و کار شلوغ پلوغ و حرفهایی که پشت جملات قشنگ قایمشان می کنیم یعنی چه. خوب می دانم شبها با چه فکرهایی میخوابی و صبحها با چه فکرهایی روزت را آغاز می کنی. بدان عزیز دلم، که گذشته ما را به هبچ جایش حساب نکرده و همچنان ما را به فنا خواهد داد. چرا ما قضیه را بر عکس نکنیم و به فنایش ندهیم. گور بابای تمام احساسات خوب و تمام آدمهای خوب و تمام خاطرات خوب. جوانی هم چیز خیلی خوبی ست که من و تو داریم از دستش میدهیم. بیا بس کنیم رفیق. بیا، یک چیزهایی را با لگد بریزیم پایین و از نو بسازیم. شاید سال بعد سال بهتری بود برای من/ تو...
دوستت دارم... و گور بابای خاطرات خوبی که در سال 92، برای هم درست کردیم. فردا چکاره ای...؟؟؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد