21

می‌دانم همین نوشته‌های بد خط و خنده‌آور و گاهی بدون هیچ ذوق ادبی روزی برایت خیلی زیبا خواهد شد. می‌دانم با شوق و اشتیاق این‌ها را خواهی خواند. می‌دانم، می‌شناسمت.

20

هوا ابری‌ست، بعد از بهار و تابستان این اولین هوای ابری‌ست، تو هستی، اما من دلتنگم. و این دلتنگی را نمی‌دانم !

19

جانم برایت بگوید که دیروز روز سختی بود! خلوت، سوت و کور، غمگین... از این روز‌هایی که الکی می‌خواهی گریه کنی. چیزی شبیه غم‌باد آمده بود گیر کرده بود توی گلویم و داشت خفه‌ام می‌کرد. همینطور بی‌خود و بی‌جهت... دیروز با بیشترین افت انرژی در تمام این ماه‌های گذشته روبرو شده بودم. نمی‌دانی چقدر سخت بود. دیروز تمام افکار منفی هم آمده بود توی سرم و داشت سرم را می‌‌ترکاند. تو هم که کیلومتر‌ها دور بودی و نتوانستی هیچ کمکی بکنی. گاهی اصلا می‌گویم تمام این افکار و انرژی‌های منفی  برای حضور توست، شاید نگرانی آینده و برای آرامش توست که نکند نشود و ما خوشحال نشویم! حالا که تمام شد، اما زودتر بیا و بمان، خسته‌ام کرد این فاصله... خدا رو شکر بخیر گذشت.

18

باور کن من هیچ‌وقت مردهایی مثل همسر خانم نیلوفر اردلان را درک نکردم. کاری به درست و غلط بودن کارش یا تصمیمی که گرفته است ندارم، اما اگر روزی تو روی سکوی پرتاب باشی من با تمام قوا پشت تو قرار می‌گیرم و تو را به سمت بالا پرتاب خواهم کرد. تمام قوا...


+ خبر روز: فوتبالیست زن ایرانی به دلیل مخالفت همسر از تیم ملی خط خورد.

17

دلتنگی‌ می‌شود روزهایی که بی‌تو به سر می‌شود و کشنده انتظار پایان هفته‌ها را می‌کشد.

انتظار هم که کشنده‌ترین اتفاق هستی است. خدایا بردار فاصله‌ها را، من دیدن فاصله‌ها سیرم.

16

بگذار از بدخلقی‌ها و کج مزاجی‌هایم چیزی نگویم.

15

داشتم با خودم فکر می‌کردم نکنه وسط همه‌ی شلوغی‌ها و گرفتاری‌های زندگی واسه هم عادی بشیم. می‌دونی اصن یکی از دلایلی که قبل از اومدن تو همیشه زندگی مشترک رو پس می‌زنم ترس از همین ماجرا هست. فکر کردم چه خوب که الان میام و دلم می‌خواد بنویسم واست که بیای و بخونی. اما باز فکر کردم نکنه بشه روزی که نیام اینجا و یادم بره اینجا بوده و بخندم به اینکه اصلا همچینکاری رو شروع کردم. گیر و گرفتاری‌های من رو می‌دونی، وسط این همه شلوغی کار یادم بره بیام بنویسم واست. نکنه یه روز یادم بره که بهت بگم چقدر دوست دارم. نکنه یادمون بره که خواستیم کنار هم چقدر خوشحال باشیم. خواستم باهم قرار بزاریم اگه یه روز تو تموم شلوغی‌ها و مشکلات زندگی یادمون رفت که هم رو چقدر دوست داریم، اون یکی تا این از تو ذهنش گذشت به اون یکی یاداوری کنه.

خواستم خیلی چیزا بگم. اما باز سکوت بزرگ من رو فرا گرفت. دلم برات تنگ شد.

تفریح آموزنده

یکی از تفریح‌های جدیدم این هست که به سایت‌های موسیقی برم و کاور آهنگ‌هایی که جدید میاد رو ببینم و آنالیز کنم. پیش میاد بعضی وقت‌های حتی فکر می‌کنم عکس روی کاور عکس آدمیزاد هست یا نه، یا کسی که این کاور رو طراحی کرده چه فکری پیش خودش کرده! یا اصن کلا چرا...

جالبه که طراحی کاور آهنگ‌ها با نوع موسیقی کاملا نزدیک هستن. هر چی کاور در پیت‌تر خواننده داغون‌تر...

خودتون فهمیدید چی می‌خوام بگم دیگه! برید تفریح کنید و آنالیز کنید شعور اجتماعی‌مون میره بالا.

هم دورگان قدیم

ما، از آن جمع آتش به جان گرفتگان روزگار نوشتن و خوش بودن - تنها کسانی هستیم که فکر می‌کنیم هنوز روزهای خوش در راه است و وبلاگ‌هایمان را سر بر پا نگاه داشتیم و دل خوش کردیم که نوشتن گاه گاه زنده نگاهمان می‌دارد.


نوشته بود: من یک جزیره‌ام - وسط اقیانوس غم‌ات...

...

گریه کشف دردناکی‌ست

که بعد رفتنت

در من رخ داد.