تو میتوانستی نور چشمانم باشی
که انگار تو ملکه عاشقان جهانی
و من پادشاه رشک برانگیز شعرها...
چه فایده اما،
حالا هر دو آدمهای معمولی هستیم.
- تو به عشق در یک نگاه اعتقاد داری؟
+ من به عشق نادیده هم اعتقاد دارم!
- مگه میشه!
+ آره شد، یکی اومد کمی حرف زد و رفت...
پ.ن: این روزها آدما دیگه حوصله ندارن، همه چیز سریع اتفاق میافته! من به عشق در یک نگاه اعتقاد دارم، اینطوری دیگه وقت آدم هم گرفته نمیشه!
آنتیگونه: تو تاحالا عاشق شدی؟
تیرسیاس: عشق خطرناکه خانوم!
آنتیگونه: چرا؟!
تیرسیاس: چون نمیذاره از چیزای خطرناک بترسی!
نمایش: ” آنتیگونه ”
کارگردان: همایون غنیزاده
خدایا؛
تو تمام این روزا که حتی وقت ندارم یادت بیافتم، میدونم و حواسم هست که باعث تموم این شلوغیها و به اصلاح پول پارو کردنا تو بودی. حواسم هست و میدونم که روزای خوب رو تو واسم رقم زدی، حواسم هست که... حواسم به همه چیز هست.
فقط کمک کن که حواسم بمونه - اون موقع تو ماشین رانندگی میکنم فکر میکنم خیلی باحالم و خیلی آدم حسابی شدم اون موقع رو خیلی حواست بهم باشه که یادت بیافتم - خیلی خوبی... دمت گرم.
باز دوباره سرو کلهاش پیدا شد. نمیخواد بره و نمیتونم بیخیال باشم وقتی که سر و کلهاش پیدا میشه! اما تموم سعیام رو بکار گرفتم که نفهمه حضورش تو زندگی و افکارم تاثیر داره. من بزرگ شدم، مرد شدم، نباس گرفتار بازی کودکانهی دختری بشم که فکر میکنه هنوز دچار عشق 15 سالگیام...
آی عشق، آی عشق، من خار اون چهرهی آبیت رو گاییدم.