ما، از آن جمع آتش به جان گرفتگان روزگار نوشتن و خوش بودن - تنها کسانی هستیم که فکر میکنیم هنوز روزهای خوش در راه است و وبلاگهایمان را سر بر پا نگاه داشتیم و دل خوش کردیم که نوشتن گاه گاه زنده نگاهمان میدارد.
نوشته بود: من یک جزیرهام - وسط اقیانوس غمات...
وخسته نمیشیم واز رو نمیریم و کم مونده بلاگفا ومدیرای سایتهایی که توش وب داریم بیان بگن ول کنید این اراجیفو
مهم نیست اون چی می گه...
شما کار خودتو بکن
سعی کن زنده بمونی
ای گفتی رضا. ..
آی میگم سعیده...
چه خوبه که بعد از مدتها میبینم هنوز هستی
رو به راهی آقای آرام؟؟
بودن که نمیشه گفت...
روبه راهه خدا رو شکر
ما بی آتش چیزی کم داریم، یا آتش در دل یا در دست
یا خاک بر سر
به قول آن بنده خدا که گفت:نوشتن بیرون جهیدن تز صف مردگان است...
کی بود اون بنده خدا
کی هستی شما
تو تنها نیستی رفیق. همراه اول.
تو که اینقدر رفتی و اومدی ما قاطی کردیم
مخمون سوت کشید...
بنویسید شاید هنوز آدمایی پیدا شن که از هیاهوی اینستا و تلگرام و ... خسته باشن
حرفی نیس فقط خئاستم بگم حیرون بودم که دست اتفاق رسوندم به اینجا ساعتی کنار واژه هاتون آروم گرفتم
ممنون....
چقدر خوب... چقدر گمنام...
می نویسیم...
شما هم از گمنامی بیرون بیایید