منم که حجم تنهائیت رو پر کردم
منم که عاشقونه با تو سر کردم
منم که خاطراتم از تو رد میشه
چه خوبه با تو حالم، بی تو بد میشه
منم که آسمونم با تو قسمت شد
توئی که گرمی دستات یه عادت شد
بعد از عروسی مامان اینا رو میذارم خونه و به بهانه بنزین میزنم تو اتوبان همت و با سرعت زیاد میرونم.. من مستیام که خوش داره رانندگی کنه. یقه کروات رو شل میکنم و به تو فکر میکنم! فکرهایی که خیلی دوست داشتم اینجا بنویسم و یه روزی بخونیشون، اما نمیشه! خیلی خصوصیه.. باید خودم تو چشمهات نگاه کنم و کلمه به کلمهاش رو برات بگم..
زودی بیا، آقای آرام این روزا خیلی لازمت داره.
حقیقت دارد.. من از احتمال ندیدن تو میترسم.