همسایه ی خوب ! با شناختی که ازت داشتم فکر نمی کردم اینهمه بر آشفته شی....فکر نمی کردم از مفهوم اون کامنت یه همچین برداشت خصمانه ای کنی.برای همین راحت نوشتم...اگه پای اسم تو اون وسط نبود قطعن اونو نمی نوشتم.
چون برام محترمی ازت عذر میخوام..نباید دخالت می کردم...
والبته تو راست میگی من وجودشو ندارم...نه که وجود بحثو... آقای آرام خودش میدونه که چرا آدرس نمیذارم..چون وجود ندارم از لینکش کسی بیاد وبلاگم...
اما الان خودمو معرفی میکنم که هرچه می خواهد دل تنگت بگی...لینک اوایل کوچک بوود...راه دوری نیست...ما با هم دوستیم.همیشه ام نوشته هاتو میخونم...
بازم معذرت میخوام ...!
یه دوره ای ما درگیر یه سری آدما بودیم که خیلی دنبال خراب کردن ما بودن محمد شاید فکر کرده که تو جزو اونائی وگرنه خیلی هم آرومه
خواستم آیکون بوس بذارم واست ولی این بوسش خیلی خرکی هست تموم صورتت و خیس میکنه
عذرخواهی تون رو می پذیرم. من هم عذر می خوام اگر آنچه که گفتم برخورده و تیز بود. متاسفانه قلم ِ‌من وقتی تیز باشه بسیار سخت جان و سنگینه. کنترلش دیگه دست ِ من نیست و اگر طرف ِ مقابلم از همونایی باشه که رضا بهتون گفت، دیگه خون بپا میشه. بی شوخی...
من فکر کردم شما جزء کسانی هستید که گفته شد. حال که نبودید، شادمانم و غمگین. شادمان که ارزش ِ بی نهایت بیشتری یافتید و غمگین که سزاوار ِ آن حمله ی ِ واژه ای نبودید.
در هر حال امیدوارم دوست بمانید... رضا خودش می داند من سرم به کار خودم است. خیلی خیلی سرم به کار خودم است. خیلی شکسته تر از آنم که شاخ و شانه بکشم. اگر حرفی بود عقبه داشت و عذر.
شادمان باشید رفیق...
چه عیدی بوده وقتی نبوده ؟
اصن عید بوده ؟
نبوده دیگه
حالا هی بگین عید بوده
میگم نبوده
نه اون بوده نه عید
تازه منم رفته بودم مسافرت کلا نبودم
پس نتیجه میشه عید و اینا کلا کشک بوده
فقط تعطیلی بوده عید نبوده اینقدم با من کل نندازین اعصابم خورده :))
اعصاب نداری ها... اصن هر چی تو بگی
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
پس خوب نبود...
نچ تقریبا
خوشی هات با اومدنش به شادی تبدیل بشه(:
مرسی
هعیییی اقای اراام
هی خانم پوک
کاش هیچ نبودنی مرگ نباشه...
دلتنگی این نبودن زجرآوره.
تجربه کردم
سعید که رفت
به یاس وحشی :
وااالا منم خیلی اهل مجادله ی کامنتی نیستم.
همسایه ی خوب ! با شناختی که ازت داشتم فکر نمی کردم اینهمه بر آشفته شی....فکر نمی کردم از مفهوم اون کامنت یه همچین برداشت خصمانه ای کنی.برای همین راحت نوشتم...اگه پای اسم تو اون وسط نبود قطعن اونو نمی نوشتم.
چون برام محترمی ازت عذر میخوام..نباید دخالت می کردم...
والبته تو راست میگی من وجودشو ندارم...نه که وجود بحثو... آقای آرام خودش میدونه که چرا آدرس نمیذارم..چون وجود ندارم از لینکش کسی بیاد وبلاگم...
اما الان خودمو معرفی میکنم که هرچه می خواهد دل تنگت بگی...لینک اوایل کوچک بوود...راه دوری نیست...ما با هم دوستیم.همیشه ام نوشته هاتو میخونم...
بازم معذرت میخوام ...!
یه دوره ای ما درگیر یه سری آدما بودیم که خیلی دنبال خراب کردن ما بودن
محمد شاید فکر کرده که تو جزو اونائی وگرنه خیلی هم آرومه
خواستم آیکون بوس بذارم واست
ولی این بوسش خیلی خرکی هست تموم صورتت و خیس میکنه
همیشه موقعی که باید باشن نیستن
عنن دیگه از بس
نباشه طعم این خوشی ها مثل پوست خرمالو میشهُشیرین وگس
انشالاه که امسال از همه سالها بهتر باشه برات برادر جان
مرسی کلاغ جان
قار قاری کن از اینجاها رد میشی
منو یاد کلاغ سیاه خودم انداختی
همه چی تحت الشعاع یه چی ...
چه چی...
پدی اینورا میای راه گم میکنی ها
کلاغ سیاه جان منو میشناسی تازگیا کلاغ شدم:-D
قبلا چی بودی؟
به آرام:
عذرخواهی تون رو می پذیرم. من هم عذر می خوام اگر آنچه که گفتم برخورده و تیز بود. متاسفانه قلم ِ‌من وقتی تیز باشه بسیار سخت جان و سنگینه. کنترلش دیگه دست ِ من نیست و اگر طرف ِ مقابلم از همونایی باشه که رضا بهتون گفت، دیگه خون بپا میشه. بی شوخی...
من فکر کردم شما جزء کسانی هستید که گفته شد. حال که نبودید، شادمانم و غمگین. شادمان که ارزش ِ بی نهایت بیشتری یافتید و غمگین که سزاوار ِ آن حمله ی ِ واژه ای نبودید.
در هر حال امیدوارم دوست بمانید... رضا خودش می داند من سرم به کار خودم است. خیلی خیلی سرم به کار خودم است. خیلی شکسته تر از آنم که شاخ و شانه بکشم. اگر حرفی بود عقبه داشت و عذر.
شادمان باشید رفیق...
چه عیدی بوده وقتی نبوده ؟
اصن عید بوده ؟
نبوده دیگه
حالا هی بگین عید بوده
میگم نبوده
نه اون بوده نه عید
تازه منم رفته بودم مسافرت کلا نبودم
پس نتیجه میشه عید و اینا کلا کشک بوده
فقط تعطیلی بوده عید نبوده اینقدم با من کل نندازین اعصابم خورده :))
اعصاب نداری ها... اصن هر چی تو بگی