خانه عناوین مطالب تماس با من

آقای آرام

آقای آرام

می‌خواهیم زندگی فردا را بنویسیم ادامه...

و همچنین

  • پخش محصولات تخصصی مو
  • نکراسف پیر
  • یاس وحشی
  • ناگهان
  • خشت
  • وقتی دلم تنگ می‌شود
  • اوایل کوچک بود
  • من و گنجیشک‌ها
  • نازدونه‌ها
  • پـرومته
  • خواندن ندارد
  • مثل چای سرد
  • مگ‌لاگ
  • آقای پدیکس
  • ترنج
  • بی خوابی
  • بانوی اجاره ای

  • آمدی بخوان 41
  • برای حسین فرزند علی 16
  • اتفاقی زنده ماندم 9


: 149638 بازدید Powered by Blogsky

عناوین یادداشت‌ها

  • مولوی»دیوان شمس»غزلیات 1395/02/06 13:11
    زین دو هزاران من و ما ای عجبا من چه منم گوش بنه عربده را دست منه بر دهنم چونک من از دست شدم در ره من شیشه منه ور بنهی پا بنهم هر چه بیابم شکنم زانک دلم هر نفسی دنگ خیال تو بود گر طربی در طربم گر حزنی در حزنم تلخ کنی تلخ شوم لطف کنی لطف شوم با تو خوش است ای صنم لب شکر خوش ذقنم اصل تویی من چه کسم آینه‌ای در کف تو هر چه...
  • 35 1395/01/31 18:56
    ای عشق نو رسیده‌ام، غم من از سخن گذشته... +معینی کرمانشاهی
  • این که دیگر عنوان ندارد 1395/01/30 12:00
    باید فهمید، دانستن کافی نیست. این دیگر توضیح ندارد
  • برویم رفقا... 1395/01/18 11:38
    بر ماست که دیواره این شب دیرپا و تیره دلی را که در آن غرقه بودیم بشکافیم و از آن بیرون بیاییم. خورشیدی که فردا در برابر ما طلوع می‌کند باید ما را استوار، اندیشمند و گستاخ بیابد. وقت‌مان را با توهمات و اباطیل و تقلید‌های میمون وار و متهوع از دیگران تلف نکنیم. زندگی‌ باید کرد... خداوندا آرامشی عطا فرما...
  • برویم رفقا 1395/01/17 10:28
    بهتر است که هم اکنون تصمیم بگیریم و از ساحل غم‌انگیز دور شویم!
  • چهارشنبه پایان سال 1394/12/26 11:43
    سهم من از چهارشنبه سوری دیشب، تنهایی بود و موزیک، جگر سوخته و بوی گوگردی که تمام شهر را فراگرفته بود.
  • چهارشنبه سوری 1394/12/26 11:40
    در بمباران شادی کاذب مردم، شهر را بوی گوگرد فراگرفته و دلِ ما را بغضِ مه‌آلود...
  • جمله‌ای برای روشنفکران 1394/12/24 18:24
    یک نوشته بر روی یک بیلبورد تبلیغاتی در پاریس: اگر از آخرین کتابی که خوانده‌اید یا آخرین باری که مسواک زده‌اید 24 ساعت می‌گذرد لطفا دهانتان ا ببندید.
  • شهرزاد 1394/12/18 14:32
    جدا افتادن از کسی که دوسش داری... جهنمی بزرگ‌تر از این سراغ داری؟
  • نیروی برتر 1394/12/16 15:43
    دستی در آسمان می‌چرخد که هم ما را نوازش می‌کند، هم بر وقت لزوم کشیده می‌زند بر گوشمان محکم! عجیب هم دستش سنگینه لامصب.
  • امید 1394/12/10 22:35
    تا وقت معجزه دوام بیاور و منتظرش باش.
  • روزهای بی‌عشق 1394/11/29 15:38
    وقت‌هایی هم میاد که مطمئن می‌شی انگار به دل هیشکی نمی‌شینی، دلت یه کسی رو می‌خواد، یه چیزی رو، اما هیچکس تو رو دوس نداره. حتی متوجه می‌شی دلت می‌خواد فقط کسی باشه که حتی شده باهاش بخوابی. این حس تنهایی و بی‌کسی آزار دهنده می‌شه!
  • بغض 1394/11/28 14:37
    یادی کنیم از حرفایی که بعدش ازمون پرسیدن چطور؟ و ما گفتیم همینجوری... اما همینجوری نبود.
  • والنتاین 1394/11/25 15:51
    خب، نیمه پر لیوان می‌گه: عوضش کادوی والنتاین هم نمی‌خری! که البته باید شاشید به این قسمت لیوان.
  • بله 1394/11/15 12:27
    خلاصه می‌فرماید: همه حرفا که آخه گفتنی نیست.
  • 34 1394/11/10 12:06
    تو دنیای موازی تو مجری اخباری و من مخاطب تمام خبرهای دنیا که تو از اون‌ها می‌گی و من عاشقانه نگاهت می‌کنم.
  • بدون عنوان است روزگار 1394/11/08 14:37
    یک دست جام باده و یک دست زلف یار دستِ دگر کجاست که خاکی به سر کنم
  • بیل ویلسون 1394/11/05 12:35
    به جان خودت بیافت! خودت، خودت رو بساز؛ و گرنه مردم به تو شکل می‌دهند.
  • بالا و پایین 1394/11/03 10:50
    عجب بالا و پایین داره دنیا... برنامه مجدد عوض شد. حال ما بد شد. با تمام آشفتگی در این چند روز - صبوری شروع شد، تا ببینیم چه می‌شود. ما با اعتماد به تو صبر کردیم. تهدید نیست! آگاهی هست.
  • هوس 1394/10/27 16:04
    تو را با تمام وجود خواسته بودم... دانی‌ که چیست دولت؟ دیدار یار دیدن... دیدار یار غایب، دانی چه ذوق دارد؟!
  • سکوی پرتاپ 1394/10/22 14:02
    اینجا رو نگاه کن، بالاخره انجام شد. خدایا شکرت... بالاخره نبردبام رو بالا اومدم. روی دایپ رسیدم. نُک دایپ ایستادم. اول بهمن، شیرجه خواهم زد. قرارداد بسته شد و انجام خواهد شد. خوشحالی این لحظه، سبکی امروز و حتی ترس از فردا چقدر برام شیرین هست این لحظه؛ گفتم بنویسم که بمونه تو خاطراتم که خدایا دوست دارم. به خاطر کل...
  • نامش گلاره بود 1394/10/22 10:00
    این روزها افتاده‌ام به جان زندگی و دارم گذشته‌ام را ورق می‌زنم و بدجور از لابه لای گذشته از همان بچگی حدودا پنج - شش سالگی اتفاقات را بیرون می‌کشم و دانه دانه با دوستان و همراهانی که هستند بررسی می‌کنم و سعی می‌کنم درستش کنم اگر هم درست نشد، حداقل نگاهش کنم ببینم چه بوده و چه شده که اینطوری شده! این روزها با تمام خوبی...
  • قصه خرس و ماهی بود انگار 1394/10/20 11:48
    داشتم شاهین نجفی گوش می‌کردم. از اتفاق اینطور شده است که هر وقت آهنگ‌هایش را گوش می‌کنم غمگین می‌شوم. نمی‌دانم چرا؟! فقط غمگین می‌شوم. یک چیزی شبیه همدردی با شعر‌های مهدی موسوی و صدای شاهین در من بیدار می‌شود معمولا...- حالا نام مهدی موسوی هم که می‌آید یاد شهره‌ای می‌افتم که او بود که شهره‌ی شهر بود - بگذریم. آلبوم...
  • بد 1394/10/19 15:21
    اینجا که هیچ کس هیچ غلطی نمی‌کند. من هم که گاو، کدام شعور؟ هیچکداممان مهم نیستیم دیگر، آن کس که مهم بود رفته است. همان کس نیامده و بود در افکارم. چیزت را به من بده، چیزم را بخور، تا مساوات عمل نعره میان من و توست. گریه کن با بغض‌های من؛ اگر منی بود در درون تو به صداقت...
  • قسم 1394/10/18 15:08
    چشات از تیر نگاشون فراریه...
  • یاد بگیرید 1394/10/16 13:52
    گوش کنید و عمل کنید، موفق خواهید شد.
  • شهره‌ی شهر 1394/10/13 11:57
    بعضی‌ها نمی‌دونن از رابطه چی می‌خوان ولی می‌خوان طرف مقابل کلا هر اوسگل بازی‌ئی درآورد صبوری کنه! و اینجاست که می‌فرماییم: تویی که شهره‌ی شهری به عشق هم ریدن!
  • جسله دوگاری 1394/09/30 17:15
    خب می‌شه گفت بعد از چهار سال تلاش به جایی رسیدیم که گفتن بیا برای صحبت در مورد هدف بزرگ. جالب بودنش این بود که گفتن. جالبیش این بود که من دیگه دنبالش نبود. جالیش این بود که صدا کردن و خواستن. جالبیش این بود که بعد از شروع اولین قدم و اولین اقدام برای طی شدن راهی طولانی و عمیق این اتفاق افتاد. خدایا، بد و خوب رو بذاریم...
  • نویسنده گمنام 1394/09/26 12:39
    هیتلر موسلینی ناپلئون استالین همه احمق بودند کدام مرد عاقلی به جای بافتن موی معشوقه‌اش عمرش را صرف جنگ می‌کند؟!
  • 34 1394/09/24 13:06
    خبرت هست که بی روی تو آرامم نیست؟!
  • 254
  • 1
  • صفحه 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • ...
  • 9