چند روزه دارم تو تنهاییهام با خودم میگم: تو میدونی دلم تنگه، دلم میسوزه یعنی چی؟! امروز خواستم بیام تو وبلاگ بنویسم:
تو میدونی دلم تنگه - دلم میسوزه یعنی چی؟!
پست قبلی رو نیگا کردم و دیدم عه، شعر دلتنگی مسعود امامی بوده و من فکر میکردم واسه خودمه و هی تکرار میکنم، میدونی بعضی چیزا اینقدر ملموسه که فکر میکنی واسه خودته!
تو از دنیای بی رحم من تنها چی میدونی
تو از اونجا که میافتی ته دنیا چی میدونی
تو میدونی دلم تنگه
دلم میسوزه یعنی چی
تب بی موقع هر لحظه
تب هر روزه یعنی چی
دلتنگی یعنی دلهره، دلشوره، سردرد
دلتنگی یعنی لعنتی برگرد
دلتنگی یعنی صبح بی انگیزه پاشی
واسه تموم روز بی برنامه باشی
دلتنگی یعنی حرف هیچکی منطقی نیست
گاهی فقط با فکر و رویا روبه را شی
دلتنگی یعنی بیخودی گریت بگیره
انقدر که هرکی دیدتت برات بمیره
دلتنگی یعنی دلهره ، دلشوره ، سردرد
دلتنگی یعنی لعنتی برگردی
+مسعود امامی
گاهی ناخواسته باعث رنجش کسی میشوی که دوستش داری و برایت ارزشمند است.
کاش قوانین دنیا کمی عوض میشد.
یه پیری میگفت: دنیا عاقیت نداره
باس مُرد
میگفت: با معرفتا همه مُردن
مگه سعید رو یادت نیست؟!
من اصولا آدم غصهخوری هستم، روزها رو تا شب خودم رو عذاب میدم و تازهترها شبها رو هم تا صبح اضافه کردم. استاد می گفت: درد خوبه اما درد کشیدن خوب نیست، می خوام به حرف استاد گوش کنم و فردا اسماعیلم رو قربانی کنم و شاید تموم برنامه آینده کاریم رو به باد بدم و مسیر زندگیم رو عوض کنم.
خدایا من ازت ممنونم بخاطر تموم لحظاتی که هستی و تمام شهامتی که بهم دادی برای تصمیمی که میگیرم. فردا پیشکشی برات خواهم آورد و قربانی شدن و نشدن این پیشکش رو به دستان توانمند تو میسپارم که تو همان بهترین و مهربانترین تصمیم گیرنده برای من بودی. مثل همیشه تنهام نگذار.
+ نوشتم که یادم بمونه...
زندگی همین است دیگر، انسان انتظار کسی را میکشد که هرگز نخواهد آمد.
توقف در مرگ-ژوزه ساراماگو