نشستم عکسها رو پاک کردم. پاک کردم و بغض کردم. بغض کردم و ترسیدم. ترسیدم و نگران شدم. نگران شدم و داد زدم تو کجایی پس... صدا نیومد. صبر کردم.
چه روزهای سخت و ترسناکی، این روزها بعضی وقتها حتی از فکر اومدن تو هم میترسم، چه برسه به حضور واقعیت. آقای آرام رو کشتن با دروغ، تو رو خدا دروغگو نباش. خواهش میکنم. فقط خودت باش.