آرام گریه کن

نشسته تنها

در میان سرما
اتاق مهتابی
و می‌دوند
از هر سو غم‌ها..

+ شاید دلیل غمگینی غروب‌های جمعه، شنبه باشد. آینده‌ای مبهوت و نامفهوم، وای از این صبر و غم‌ ِ سحری دیگر که نزدیک است . انگار نه انگار که نیستیم دیگر/من روی یاد تو که یلِ شده بر آسمان خط می‌کشم/با من تراوش روزانه‌ای است که در نبود تو تکرار می‌شود/تقصیر خواب نیست/ تقدیر ما تصادفی‌ست که به هیچ نمی‌ارزد انگار..

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد