در میان سرما
اتاق مهتابی
و میدوند
از هر سو غمها..
+ شاید دلیل غمگینی غروبهای جمعه، شنبه باشد. آیندهای مبهوت و نامفهوم، وای از این صبر و غم ِ سحری دیگر که نزدیک است . انگار نه انگار که نیستیم دیگر/من روی یاد تو که یلِ شده بر آسمان خط میکشم/با من تراوش روزانهای است که در نبود تو تکرار میشود/تقصیر خواب نیست/ تقدیر ما تصادفیست که به هیچ نمیارزد انگار..