که جوانمردترین خدای جهانی

راستش من ترسیدم.
عجیب ترسیدم.
با این وضعیت پیش اومده و بازار آشفته گاهى وقت ها حتى دست و پاهام شُل میشد.
وقتى آدم مى ترسه نمى تونه درست فکر کنه. همه چى یادش میره. یادش میره چه اتفاقاتى براش افتاده و چطورى قدم به قدم شروع کرده به راه رفتن.
گاهى آدم باید داره بترسه، اونقدر بترسه که...
اونقدر بترسه که از ترس به خدا پناه ببره.
وقتى توى قلبت از بى پناهى بلند صداش مى کنى، با سرعت حضورش رو حس مى کنى. با محبت میاد کنارت. یادت میاد که اون از رگ گردن به تو نزدیک تره و همیشه حواسش به تو بوده.
اونوقت آروم میشى. قوت قلب مى گیرى. یادت میاره اون موقع که منفى چند ده میلیون بودى کمکت کرده و در گوشت زمزمه مى کنه که من هواى همه رو دارم، فقط کافیه این یادت بمونه. یادت میاره که براى اون هیچ محدودیتى وجود نداره و کم کم یادت میاد "مرجعی وجود دارد که تمام قدرت‌ها در دست اوست و آن پروردگار است."
اونوقت رو صورتت یه لبخند پَت و پهن مى شینه و آروم میگى؛ به درک که هر اتفاقى مى خواد بیافته. به قول على بن حسین: 'من در خانۀ خود چیزی دارم که او در عرش آسمانیش ندارد، من خدایی مثل او دارم و او مثل خود ندارد'.


بذار از اول بگم:

من ترسیده بودم.
عجیب ترسیده بووودددممم.

نظرات 1 + ارسال نظر
⁦☺️ 1397/02/04 ساعت 02:51

راستش، من یه موقع هایی دلم برات تنگ میشه، اصلا نمی دونم چرا، اصلا نباید بشه، باید اتفاقا نشه، ولی نمی دونم که چرا میشه
یه مدتیه که من خیلی تو ذهنم تورو پیدا می کنم با اینکه واقعا دلیل خاصی برای این گشت و گذار هم ندارم،اما یهو به خودم میام میبینم که تقریبا ۵ دقیقه اس که تو ذهن من اینور و اونور میری و من هیچ وقت درک نمی کنم چرا
تو این مدت خیلی هم تو خیابون میبینمت،یعنی مطمئنن خودت نیستی و آدمایی ان که شبیه توعن یا خواستن که شبیه تو باشن یا حداقل ذهن من خواسته که اونارو شبیه تو ببینه،نمی دونم
به هر حال هدف از همه ی این حرفا این بود که که هیچ هدفی نبود فقط دلم خواست بگم شاید طبق قانون تله پاتی از ذهن من پریدی بیرون تو ذهن یکی دیگه و من دیگه دلم تنگ نشد،چون متنفرم از این که فکر کنم دلم تنگه برای کسی که اصلا یادش نمیاد من کیم ،که البته دلیلی هم نداره که یادش بیاد...
اما الان که اومدم اینارو‌ نوشتم و متناتو خوندم خوشحال شدم ، بخاطر آرامش فکریت بابت کارت و این که قطع امید نکردی از خدا و انگار که واقعا کمک میکنه اگه یکمی صبر داشته باشیم
خلاصه که امیدوارم از این به بعدش هم همین جوری پیشرفت و پول برات بیاد و آرامش....
دلم نمیخواد بدونی من کیم چون پیش خودم کوچیک میشم واسه همینم اسمی نمیزارم البته نه مرض دارم نه مردم آزارم،ولی واقعا اگه تله پاتی باشه اگه تو بعضی وقتا تو ذهن من باشی لابد منم هر از چند گاهی به ذهن تو سر میزنم که البته جفتش بده...امیدوارم که حالت همیشه خوب باشه

توی تمام نوشته ات می تونم تنها به این موضوع اشاره کنم و حرف بزنم:

در نهایت مرجعی وجود دارد که تمام قدرت ها در دست اوست و او خداوند مهربان است، باشد که او را دریابی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد