دارد باران می‌بارد

زانو می‌زنم

رو به غروب
رو به باران
دستانم به آسمان
نگاهم به دور
ذکر می‌گیرم..
ذکر برگشتنت
هرچند می‌دانم
راهی که رفته‌ای برگشتی ندارد..
اما چرا هنوز دست به آسمان
و
چشم به اجابت دعایم دارم؟
شاید به حرمت غروب
شاید به رحمت باران
و شاید به کرامت خدایی که
مدتهاست گمش کرده‌ام.

نظرات 7 + ارسال نظر

نفست باران است دل من تشنه باریدن ابر
دل بی چتر مرا اندکی مهمان کن

خیس میشه

ســـلام دوست من خستنه نباشی ؛
وب زیبا و متفاوتی داری ؛
اگه دنبال یه سایـت افزایــش بازدیـــد برای وبلاگت هستی،بیا به وب من...
کار سایت من افزایـــش بازدیـــد و بهبـــود رتـــبه الکــــساست ...
به طوری که بعد از چند روز رتــــبه الکـــسـای وبت به طور کاملا چشم گیری کاهـش پیدا میکنه.
**********************************
دوست عزیز سـایت افــزایش بازدیـــد ما در طی تاسیسش در کمتر از یک ماه 470 کاربـر فـعال را به خودش جـــذب کرده...
پس فرصـت رو از دســت نده ، هم اکــنون به ســایـت ما بیـا و عضو بشــو و بازدیـــد وبلاگــــتو افزایــش بده...منتظرتم...

فکر کنم متولدای 75 دیگه اینا رو ندیدن وگرنه من کاملا یادمه این چرخ و فلکا رو من 22 سالمه و یادمه ولی داداشام یادشون نیس

آره متوجه شدم..
اما تو تهران خیلی سال دیگه نیس

هووووووووووم

اوهووم

منم گمش کردم
یه روز به خودم اومدم دیدم خیلی آدم پستی هستم که خدایی رو پرستش میکنم که هر وقت کارش دارم میرسم سراغشو و ازش انتظار اجابت دارم و اجابت میشم
گمش کردم تا اگه هست واقعاً پیداش کنم و اگه نیست حداقل ازش سوء استفاده نکنم

دستاتو بیار پایین برادر

دست خودم نیست

یاس وحشی 1393/01/22 ساعت 13:33

...
و خدایی که همین نزدیکی بود!

الان کوش؟!

سکوت 1393/01/23 ساعت 22:47

عاشق بارونم اونم بدون چتر ♥

نه با چتر خوبه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد